از زمین خوردن کسى شاد مشو که نمیدانى گردش روزگار براى تو چه در آستین دارد ...
از زمین خوردن کسى شاد مشو که نمیدانى گردش روزگار براى تو چه در آستین دارد ...

از زمین خوردن کسى شاد مشو که نمیدانى گردش روزگار براى تو چه در آستین دارد ...

دلتنگی های من ....

اینجا کسے هر شب با هجوم دردهایش مے جنگد،

و با تمام نبودن هایت دست و پنجہ نرم مے کند..

آنقدر عاشق است کہ با وجود ھمہ ے تقصیراتت، باز هم مے خواهد تو را از هر گناهے تبرئه کند..

هرشب دوست داشتنت را تمرین مے کند..

هرشب راس ساعتے کہ زمان متولد مے شود

تو از هر جرمے تبرئه میشوے!

راس ساعت دلتنگے هایش!

ساعت صفر عاشقے...

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.